شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ معلم عصبي دفترراروي ميزکوبيدودادزدسارا…دخترک خودش راجمع وجورکردسرش راپايين انداخت وخودش راتاجلوي ميزمعلم کشيدو باصدايلرزان گفت بله خانم؟معلم که ازعصبانيت شقيقه هايش مي زد ، به چشمهاي سياه ومظلوم.دخترک خيره شدودادزد(چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس ودفترت روسياه وپاره نکن؟ها؟فردامادرت رومياري مدرسه مي خوام درموردبچه يبي انضباطش باهاش صحبت کنم دخترک چانه لرزانش راجمع کردبغضش رابه زحمت قورت داد
و آرام گفت : خانوم …مادم مريضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق ميدن … اونوقتميشه مامانم رو بستري کنيم که ديگه از گلوش خون نياد اونوقت ميشهبراي خواهرم شير خشک بخريم که شب تاصبح گريه نکنه … اونوقت …اونوقت قول داده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره که من دفترهاي.داداشمرو پاک نکنم و توش بنويسم
اونوقت قول مي دم مشقامو بنويسم … معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشين سارا … و کاسه اشک چشمش روي گونه خالي شد …
تك درخت
:-| :(
عقیق14
آورين
:-| :-| :-| جانان
ندانسته قضاوت نكنيم.
*:.نرگس بانو.:*
رتبه 93
3 برگزیده
1257 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top