پيام
+
به مرده تو اتوبوس کبريت مي خواسته، به بغل دستيش مي گه:
– اسمت چيه؟
– همايون.
– به به، شغلت چيه؟
– زنبوردار.
– به به، کجا مي ري؟
– اهواز.
– عجب جايي! کبريت داري؟
– نه.
– نه و نکمه! با اون اسمت، مردک پشه باز، تو اين گرما سگ مي ره اهواز که تو مي رى؟
سرهنگي
94/3/24
نگارستان خيال
:) @};-
سرهنگي
بد جوري تو ذوقش زد